-
سلام
شنبه 13 شهریورماه سال 1389 18:54
امروز هرجاکه میرم بوی تو میاد. سرم رو که میذارم رو بالش بوی تو رو میده، تو ذهنم همش بوی تو جاریه، همه وسایلم بوی تو رو میدن. چقدر تو خوشبویی آخه؟
-
سلام
دوشنبه 7 تیرماه سال 1389 14:10
خوب بیا دیگه!!!! ببین خوب پاشو بیا دیگه !!!! بیا دیگه!!!! من تنهام!!!! کی میای آخه؟؟؟؟؟
-
فردا
سهشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1389 18:59
وای که چقدر دلم برات تنگ شده، چقدر دلم هواتو کرده! چقدر دلم می خواد که امروز فردا بود و نه امروز، واقعا دلم می خواد!! چقدر دلم میخواد که الان فردا بود و من منتظر که تو از راه برسی و در آغوشت بگیرم. که الان فردا بود و ما همدیگرو در آغوش می گرفتیم و نفس هامون به شماره می افتاد، صورت هامون گل مینداخت و لبهامون آتیش می...
-
عزیزترین
سهشنبه 31 فروردینماه سال 1389 17:02
سلام می دونم که می دونی که خیلی دوستت دارم. می دونم که می دونی که به نظر من زیبایی تو تحسین برانگیزه. می دونم که می دونی که چشمات در عین کشنده بودن شفابخش هستن. می دونم که می دونی که آغوشت برای من یعنی دوباره زنده شدن. می دونم که می دونی که وقتی خوشحال میشی احساس می کنم که خوشبخت ترین مرد دنیام. اما می دونی که تو برای...
-
معشوقه
چهارشنبه 25 فروردینماه سال 1389 21:27
سلام می گم که ... دوست داری معشوقه من باشی؟ یا نه، دوست داری همینجوری باشیم؟؟ نه اینکه منظورم شدت دوست داشتنمون باشه ها!! منظورم مثل ایناییه که قایمکی هستن با هم. این مردایی که همه رو ول میکنن قایمکی میرن که با معشوقه شون باشن. هر وقت از دنیا و کار و ... خسته میشن و میزنن زیر همه چی و جیم میشن و میرن خونه معشوقه شون....
-
سلام
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 19:43
سلام الهی بمیرم برات که تنها موندی تو خونه مون! منم بی تو تنهام ولی باز کسی دور و برم هست. ولی تو تنهایی تا فردا که بری دانشگاه. جمعه که میشه از صبح دلم برات یه ذره میشه که تنهایی ... راستی بعد از ظهر با این نیت ماشین رو بردم کارواش که کشاورزا یه حالی بکنن!! هینطور هم شد. یک ساعت پیش بارو و رعد و برق ظهر تکرار شد تا...
-
سلام
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1388 15:02
امروز دارم میام پیشت. بعد از ده روز که خیلی بود. میام که تو بغل بگیرمت و لبات رو سر بکشم. نه جرعه جرعه، که یه نفس. میام که با هم دیگه گرم گرم بشیم انقدر که تو این سرمای زمستون بخاری ها رو خاموش کنیم. آخه سال اصلاح الگوی مصرفه، وضع پولی ما هم که توپه. انقدر گرم بشیم که دیگه پتو هم لازم نشه. تا یکی دو ساعت دیگه راه...
-
سلام
سهشنبه 20 بهمنماه سال 1388 14:30
سلام عزیز دل. دوست دارم بعضی وقت ها یه چیزای اینجوری، اینجا برات بنویسم، دوست دارم اینجا بهت بگم که چه جوری دوست دارم، البته شاید بعضی راجع به چیزای دیگه هم بنویسم. خوب دیگه چیزی نمونده که بیام، برات می نویسم که . . .