من برای تو

چشمانش ...

من برای تو

چشمانش ...

فردا

وای که چقدر دلم برات تنگ شده، چقدر دلم هواتو کرده!

چقدر دلم می خواد که امروز فردا بود و نه امروز، واقعا دلم می خواد!!

چقدر دلم میخواد که الان فردا بود و من منتظر که تو از راه برسی و در آغوشت بگیرم.

که الان فردا بود و ما همدیگرو در آغوش می گرفتیم و نفس هامون به شماره می افتاد، صورت هامون گل مینداخت و لبهامون آتیش می گرفت.

که الان فردا بود و من غرق در عطر گلبرگ وجودت می شدم.

نمیشه زمین این چند ساعت رو یه خورده تندتر بچرخه؟!



                                                                                من عاشقتم عزیزم.