من برای تو

چشمانش ...

من برای تو

چشمانش ...

سلام

سلام
الهی بمیرم برات که تنها موندی تو خونه مون!
منم بی تو تنهام ولی باز کسی دور و برم هست. ولی تو تنهایی تا فردا که بری دانشگاه.
جمعه که میشه از صبح دلم برات یه ذره میشه که تنهایی ...

راستی بعد از ظهر با این نیت ماشین رو بردم کارواش که کشاورزا یه حالی بکنن!!
هینطور هم شد. یک ساعت پیش بارو و رعد و برق ظهر تکرار شد تا ماشینم که برق افتاده بود دوباره آب کشیده بشه.
می دونی ظهر تقریبا یه پلاستیک شهروند آشغال از توش جمع کردم (تازه هنوز صندوق عقب مونده!).

م م م م م م م  خوب، خیلی دوستت دارم.



راستی Gmail هنوز بسته است؟؟؟


سلام

امروز دارم میام پیشت. بعد از ده روز که خیلی بود. میام که تو بغل بگیرمت و لبات رو سر بکشم. نه جرعه جرعه، که یه نفس.

میام که با هم دیگه گرم گرم بشیم انقدر که تو این سرمای زمستون بخاری ها رو خاموش کنیم. آخه سال اصلاح الگوی مصرفه، وضع پولی ما هم که توپه. انقدر گرم بشیم که دیگه پتو هم لازم نشه.

تا یکی دو ساعت دیگه راه میفتم ...

منتظرم.

سلام

سلام عزیز دل.

دوست دارم بعضی وقت ها یه چیزای اینجوری، اینجا برات بنویسم، دوست دارم اینجا بهت بگم که چه جوری دوست دارم، البته شاید بعضی راجع به چیزای دیگه هم بنویسم.

خوب دیگه چیزی نمونده که بیام، برات می نویسم که . . .